۱۳۸۹ مرداد ۱۸, دوشنبه

سخنی با خواننده

داریوش شاه گوید : اکنون آنچه به وسیله من

کرده شده تو را باور آید . به مردم نیز بسپار!

پنهان مدار! اگر این گزارش را پنهان نداری،

به مردم بگویی ، اهورامزدا دوست تو باد و

دودمان تو بسیار و زندگی ات دراز باد!

از کتیبه داریوش هخامنشی در بیستون

بشر نیازمند یافتن ریشه های تاریخی خویش است . اندیشمندان جهان این نیاز را درک کرده و پذیرفته اند که تلاش برای یافتن ریشه ها و همزیستی با تاریخ ، افروختن چراغی فراروی آینده است ، نه تایید جباران یا تکرار مشی گذشتگان.از غربی ها بگذریم که از باز نویسیِ نه چندان منصفانۀ تاریخشان برای قوام ملتهای خود و پایه ریزی تمدن غربی سود بسیار بردند.

کمونیستهای روسی هم که روزی بر تزارها به خاطر عدم پیروی از آموزشهای لنین می تاختند ، سرانجام حتی با ایوان مخوف نیز کنار آمدند و در سیاست او ((رگه های مترقی)) یافتند. چینی ها هم سرانجام با کنفوسیوس و امپراتوران کهن_که روزی دشمنان طبقاتی خونی و درجه یک آنان محسوب می شدند _آشتی کردند و سهم آنان را در تاریخِ ملت چین به رسمیت شناختند . اما هنوز هستند روشنفکران خودی ای که ماجرای شکست یزدگرد و داریوش سوم را با لذت مزمزه میکنند ، اما از شنیدن نام فرمانروایان بزرگی که نخستین الگوی کشورِ چند ملیتیِ یکپارچه را بنیاد نهادند و به سرزمینهایشان اوزان و مقیاس و سکه و پُست و قانون دادند ، رو ترش می کنند. ریشه یابی این تاریخ ستیزی کار فرهیختگان ، و بی نیاز کردن فرهنگ ما از نوشتارهای تاریخی مغرضانه و کینه توزانۀ مورخین باستانیِ یونانی / هلنی کار دانشمندانی است که می دانند باز نویسی تاریخ یک ملت آن هم بر اساس دانش پژوهی و راستی ، یعنی دو فضیلتِ بزرگی که ایرانیان باستان را شهره آفاق کرده بود درخت زندگی کشور را ریشه دارتر می کند و آن را در برابر توفان حوادث استوار می سازد.

نوشتاری که پیش رو دارید زندگینامۀ داستانی داریوش هخامنشی است ؛ یعنی که عین تاریخ نیست ، سرگذشت یکی از شاهان ایران باستان است به روایت یک داستان نویس ؛ اما در عین حال قصه هم نیست ، زندگینامه ای است که استخوانبندی تاریخی اش استوار و شخصیتها و رویدادهای کلیدی اش ناظر به مستندات و یافته های باستان شناسان و تاریخ نگاران است.

خواندن چنین نوشتاری از خواننده دقت ، حوصله و پشتکار می طلبد: باید با نامهای نا آشنا خو بگیرد ،تقسیم بندی های کهن و منسوخ جغرافیایی ، نام قدیمی شهر ها و رودخانه ها و کوهها را به خاطر بسپارد و چشم دل را به دنیایی شگفت و غریب و در عین حال بس مانوس و دیر آشنا بگشاید .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر